چهار دوست بالفعل که دشمن بالقوه‌اند!

عوامل شکست را بشناسید، راه بهتر را بیابید همیشه راه بهتری برای انجام کارها وجود دارد، اگر آن را نیابید به عامل شکست شما تبدیل خواهد شد

هر کسب و کاری اوج و فرود دارد؛ به یاد داشته باشید که بیش از نود درصد سوانح هنگام پایین آمدن از پلکان رخ می‌دهند نه بالا رفتن. خودروها اکثراً در مسیرهای شیب دار به اعماق دره سقوط می‌کنند. پس در ادامه عوامل شکست ۴ گانه در کسب و کار را بشناسید.

۱- سکون و غرور

راز یا عامل اول شکست و یکی از دلایل عدم موفقیت، سکون، احساس غرور و رضایت از وضعیت موجود و عدم تمایل به تغییر در شرایط جاری سازمان است. گاهی سازمان‌ها تصور دارند که در اوج موفقیت قرارگرفته‌اند و لزومی به تحول جدید نیست. چنین دیدگاهی سازمان را دچار انسداد فکری می‌کند و از پیش بینی وقایع و تغییرات محیط غافل می‌سازد.

عوامل شکست را بشناسید، راه بهتر را بیابید همیشه راه بهتری برای انجام کارها وجود دارد، اگر آن را نیابید به عامل شکست شما تبدیل خواهد شد. هرگز در تأمین رضایت بیشتر مشتریان کوتاهی نکنید. انتظارات مردم ثانیه به ثانیه در حال تغییر و افزایش است. اگر انتظار آنها از سطح خدمات شما عبور نماید به گدایی تبدیل خواهید شد که پشت سر مشتری التماس کنان سعی دارد از او صدقه دریافت کند.

نگذارید مشتری از شما عبور کند منطق وجودی یک سازمان، اندیشیدن در فراسوی نیاز مشتری است، نه اندیشیدن در کنار یا پشت سر او. مشتری زمانی به شما اهمیت می‌دهد که احساس کند شما بخشی از دغدغه‌های فکری او را آزاد ساخته‌اید و او می‌تواند با تکیه و اطمینان از عملکرد شما به سایر امور خود بپردازد.

۲- برهم خوردن تعادل

بر هم خوردن تعادل سازمانی، دومین و یکی از مهمترین عوامل شکست سازمان‌ها محسوب می‌شود. این بیماری معلول مدیریت چندگانه و غیرمنسجم در سازمان است. به نحوی که یک بخش از سازمان به دلیل منافع کوتاه مدت مورد تقویت و توجه خاص قرار می‌گیرد و از سایر بخش‌ها بزرگ‌تر می‌شود ولی در بلند مدت به دلیل آن که سایر بخش‌ها نمی‌توانند با آن بخش هم سرعت و هم قدم شوند سازمان متلاشی می‌شود.

اگر طول دو پای یک انسان یک و نیم متر یا هر دو یک متر باشند هیچ مشکلی برای راه رفتن و دویدن وجود ندارد ولی اگر یک پا فقط یک سانتیمتر از پای دیگر بلندتر باشد، انسان لنگان لنگان راه می‌رود. بخش‌های مختلف سازمان مانند پاهای انسان‌اند، باید هم وزن و هم اندازه طراحی و هدایت شوند. توجه به رشد متوازن و متعادل همه ابعاد سازمان از نقطه نظر سطح علمی و تخصصی کارکنان بسیار حائز اهمیت است. حیات سازمان وابسته به روابط رسمی و غیررسمی متعادل بین بخش‌های مختلف است. عدم وجود تعادل در بین بخش‌ها به عنوان مثال از نظر سطح تحصیلات مانع برقراری روابط مناسب بین کارکنان می‌شود و گردش اطلاعات در جهت کسب اهداف سازمان با مشکل روبه رو خواهد شد. در فرآیند شرکت‌های تولیدی و خدماتی، عدم تناسب بین ظرفیت‌های تولید، فروش و خدمات پس از فروش باعث نارضایتی مشتریان و در نتیجه شکست سازمان می‌گردد.

تعیین نقطه تعادل بهینه یکی از بزرگترین وظایف مدیریت است. هرچه سازمان عریض و طویل‌تر شود، احتمال شکست سازمان به دلیل برهم خوردن تعادل، بیشتر می‌گردد. از این رو تا سرحد امکان تمرکز سازمان را روی فعالیت‌های استراتژیک قرار دهید و کلیه فعالیت‌هایی را که قابل برون سپاری است حتی با هزینه بیشتر به شرکت‌های حرفه‌ای واگذار کنید.

۳- تغییر قاعده بازی بعد از موفقیت

راز سوم شکست ممکن است به دنبال کسب یک موفقیت پدیدار شود. به عبارت دیگر کسب موفقیت قاعده و شرایط بازی را به سرعت تغییر می‌دهد ولی در صورت عدم آمادگی، انطباق با شرایط جدید به دلیل سرعت تغییر ماهیت بازی، برای مدیران امکان پذیر نیست. وقتی شما رتبه اول ارائه خدمات در یک زمینه خاص را کسب می‌کنید، اگر به سرعت حقوق و مزایای مدیران کلیدی را افزایش ندهید رقبا آنها را از شما خواهند ربود و ناگهان سازمان از وجود مدیران کارآمد تخلیه می‌شود. در واقع ساده‌ترین راه موفقیت رقیب، ربودن مدیران شایسته سازمان موفق است.

آب تا دمای ۹۹ درجه سانتیگراد می‌جوشد ولی در نقطه ۱۰۰ درجه به بخار تبدیل می‌شود یعنی به دلیل یک درجه حرارت بیشتر، ماهیت مایع به گاز تبدیل می‌شود. شرایط حفظ و نگهداری مایع و گاز کاملاً با یکدیگر متفاوت است زدن اولین گل در بازی فوتبال استراتژی وشیوه بازی تیم حریف را تغییر می‌دهد و ناگهان شما را با شرایط متفاوتی روبه رو می‌سازد. به عبارتی شکست نیز قائده بازی را برای بازنده تغییر می‌دهد.

از طرف دیگر انحصار طبیعی یک مورد افراطی از شکست رقابت بخاطر محدودیت در تولیدکنندگان است. انحصار طبیعی شکلی است که در آن هزینهٔ هر واحد براساس افزایش تولید آن کاهش می‌یابد. در این موقعیت وجود تنها یک تولییدکننده برای یک کالا کارآمدتر است (از لحاظ هزینه).

اگر سازمان رشد کند، کارکنان نیز حتماً با آن رشد می‌کنند. چنانچه حقوق آنها به تناسب افزایش پیدا نکند، رفته رفته فساد سازمانی شکل خواهد گرفت.

همیشه قبل از صعود به یک قله توانایی خود و سازمان را برای ادامه مسیر مورد ارزیابی قرار دهید. کسب مقام اول بسیار ایده آل است ولی حفظ آن می‌تواند برای سازمان خود برای حفظ آن و مقابله با قواعد جدید را مورد سنجش قرار دهید.

۴- تغییر معادلات بیرونی

راز چهارم شکست، و یکی از مهمترین عوامل شکست، حاصل تغییر و تحولاتی است که پیرامون سازمان شکل گرفته ولی تاثیرات آن محیط کسب و کار را به شدت فرا می‌گیرد. حوادث غیرمنتظره مانند جنگ، زلزله، رکود، تورم، ظهور تکنولوژی‌های نوین و… برخی از نمونه‌های تغییر معادلات بیرونی‌اند. آشنایی با فرایندهای کار، سرمایه‌ای ارزشمند برای کارکنان محسوب می‌شود. تغییر، یعنی از بین رفتن بخش مهمی از این سرمایه‌ها.

طبیعی است که کارکنان برای حفظ سرمایه‌های خود در مقابل تغییر، مقاومت سرسختانه نشان دهند. از طرف دیگر، پذیرش تغییر برای انسان موضوعی بسیار دردناک است، در بسیاری مواقع انسان مرگ و شکست را پذیرا می‌شود ولی تغییر را نمی‌پذیرد.

زمانی که اینترنت و ایمیل در مکاتبات جای فکس و نامه را گرفت میلیون‌ها تاجر سنتی در سراسر جهان از کسب و کار کناره گرفتند، چرا که فراگیری دانش کامپیوتر برای آنها بسیار رنج آور بود.

گاهی اوقات این تحولات سازمان را به سوی مرگ سوق می‌دهند. ولی به خاطر داشته باشید که مهمترین تحولات، جهش‌ها و دگرگونی‌ها همزمان با یک مرگ، جدایی و یا وصلت به وقوع می‌پیوندند. مرگ پدر به ناگاه سرنوشت فرزندان را تغییر می‌دهد. جدایی فرزند از خانواده شیوه جدیدی از زندگی را به اوتحمیل می‌کند ویا ازدواج شرایط متفاوتی را برای زوجین به ارمغان می‌آورد. معمولاً تحولات بیرونی توسط سازمان‌هایی خلق می‌شوند که موضوع تحول، در حول محور هسته فعالیت آنهاست.

به عنوان مثال اکثر تحولات در ساخت موبایل به وسیله شرکت نوکیا صورت می‌گیرد. هر بار که این شرکت نسل جدیدی از موبایل را به بازار عرضه می‌کند نه تنها رقبا را در بند راز اول شکست گرفتار می‌سازد بلکه سازمان‌های زیادی را نیز با همین عامل چهارم با شکست مواجه می‌نماید.