گفت وگوی ملی؛ امروز حیاتی‌تر از دیروز

ضرورت گفت و گوی ملی در کشور چنان چه مدت‌ها پیش از این به رسمیت شناخته شده بود، شاید امروز با بسیاری از چالش‌های موجود در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی مواجه نبودیم. بسیاری از ناظران می گویند امروز سرمایه‌های اجتماعی در کشورمان رو به افول است. این وضعیت را می‌توان از […]

ضرورت گفت و گوی ملی در کشور چنان چه مدت‌ها پیش از این به رسمیت شناخته شده بود، شاید امروز با بسیاری از چالش‌های موجود در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی مواجه نبودیم. بسیاری از ناظران می گویند امروز سرمایه‌های اجتماعی در کشورمان رو به افول است. این وضعیت را می‌توان از همراهی ناکافی مردم با برنامه‌هایی مشاهده کرد که از سوی حاکمیت در راستای منافع ملی طرح ریزی می‌شود و برای به نتیجه رسیدن نیاز به مشارکت عمومی دارد. بسیاری به رغم درخواست مسئولان برای انصراف اغنیا از دریافت یارانه نقدی حاضر به همراهی نشدند، با بروز تورم انبوهی از کالاها در خانه‌ها انبار شد و صف‌های طولانی برای خرید سکه و ارز در بحبوحه سقوط ارزش پول ملی شکل گرفت که نشان از ریزش معنادار اعتماد عمومی داشت. این در حالی است که در سال‌های نخست پس از انقلاب و در برهه جنگ تحمیلی همین سرمایه‌های اجتماعی، ناجی کشور شد و ما را از ورطه سخت تحریم و جنگ نجات داد. امروزهم به خاطر تحریم‌های همه جانبه آمریکا، شرایط حاکم بر کشور کم از شرایط جنگی ندارد؛ جنگی تمام عیار این بار در عرصه اقتصادی بر کشور تحمیل شده و عبور از این شرایط نفسگیر جز با تقویت انسجام ملی، احیای اعتماد عمومی و همکاری و هم افزایی گروه‌های سیاسی با یکدیگر و کمک به دولت امکان پذیر نیست. از دید ناظران، بهترین راه برای احیای سرمایه اجتماعی و گذر امن از چالش‌های کنونی، تعامل میان مردم، حاکمیت و گروه‌های سیاسی است. در سال‌های اخیر ایده‌ها و عناوین مختلفی برای تشریح، هویت بخشی و کلید زدن چنین راهکاری مطرح شده است. «گفت و گوی ملی» هم در همین چارچوب مطرح شده است؛ مفهومی مبتنی بر گفت و گو، تعامل و هم فهمی میان مردم و نیروهای سیاسی با یکدیگر و با بخش‌های مختلف حاکمیت که توانمندسازی کشور برای غلبه بر چالش‌های کنونی را هدف گذاری کرده است.

این ایده مترقی اما، در معرض آسیب برداشت‌های منفعت طلبانه، استفاده تقلیل گرایانه، ناکارآمدی و در نهایت به فراموشی قرار دارد. نجات این ایده از کج فهمی‌ها و کمک به پیاده سازی آن شاید تنها کلید گشایش در کشور باشد.

اگر سال ۱۳۹۲ را به خاطر مشارکت فعال مردم در انتخابات، روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و تغییر فاز سیاسی کشور از رکود و رخوت به پویایی سال اعتماد دوباره و سال ۱۳۹۶ را تکرار امیدطلبی مردم تعبیر کنیم، شرایط کنونی جامعه به طور جدی هر ناظری را به مداقه و واکاوی آسیب شناسانه وامی دارد.

امروز رشته‌های ارتباط مردم با حاکمیت و حاکمیت با مردم در معرض آسیب‌های جدی قرار گرفته است. طیفی از رسانه‌های فراگیر، به خاطر رویکرد جناحی و غیر متکثر دچار ریزش مخاطب شده و ظرفیت اعتمادسازی خود را ضایع کرده‌اند. حاکمیت با مردم گفت و گو نمی‌کند. رسانه‌ها و مطبوعات به عنوان یکی از ابزارهای گفت و گوی مردم با حاکمیت و طرح مطالبات عمومی دست بسته حرکت می‌کنند. احزاب هم به عنوان حلقه واسط میان مردم و نظام، از کارآمدی و امکان کنشگری لازم برخوردار نیستند. گروه‌های سیاسی نه تنها در عرصه عمل به رقابتی تمام عیار رسیده‌اند و در تخریب یکدیگر از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند، بلکه با نزدیک شدن به انتخابات مجلس، شکاف‌های درون جریانی هم با هدف دست یابی به قدرت، افزایش یافته است. دستگاه اجرایی که تمام ظرفیت خود را برای عبور کشور از تنگنای تحریم‌ها به کار گرفته است، مورد هجوم تمام عیار گروه‌های سیاسی رقیب قرار گرفته و بحث و تقابل میان گروه‌های حامی دولت، رو به فزونی است. در چنین شرایطی، آنچه قربانی می‌شود، اعتماد عمومی مردم به گروه‌های سیاسی و مجموعه حاکمیت و پایمال شدن منافع ملی است. این بار اما، هزینه‌های این اعتمادسوزی بسیار سنگین و جبران ناپذیر خواهد بود. به گفته «سعید حجاریان» در ایران امروز، بازی برد- باخت منتفی است، یا همه می‌بازیم یا همه می‌بریم.